"وقتــــی به خودتــــ  میای که دیگـــه دیر شده؛تو دیگـــه آدم گذشته نیستی!!!"

چقدر چرت و پرت مینوشتم....

چه نوجوان غمگینی بودم...

 

پ.ن: بعد از مدت ها برگشتم . اما متفاوت تر و شاید جایی بهتر از اینجا که بیشتر مثل یه دخمه تاریک نمداره برای نوشتن انتخاب کنم ... 

+ تاريخ شنبه بیست و هشتم اردیبهشت ۱۳۹۸ساعت 12:51 نويسنده هما |
همه میگن خوشبحالت چقدر شادی !!!!

روش زندگی ما اشتباست کاش جای تو بودیم!!!

چی باید بهشون بگم؟!

هیچکدومتون اندازه ی من سرخورده نیستید !!هیچ کدوم

 

+ تاريخ سه شنبه بیست و پنجم مهر ۱۳۹۶ساعت 21:22 نويسنده هما
انسان‌ها شبیه هم عمر نمی‌کنند؛

یکی زندگی می‌کند، یکی تحمّل.

انسان‌ها شبیه هم تحمّل نمی‌کنند،

یکی تاب می‌آورد، یکی می‌شکند.

انسان‌ها شبیه هم نمی‌شکنند

یکی از وسط دو نیم می‌شود، دیگری تکه‌تکه...

تکه‌ها شبیه هم نیستند؛

تکه‌ای یک قرن عمر می‌کند، تکه‌ای یک روز...

*رسول_یونان

+ تاريخ پنجشنبه هجدهم خرداد ۱۳۹۶ساعت 19:37 نويسنده هما
بعد ار این همه مدت دوباره دارم میشم همین همایی که بودم

این دفعه غمگین تر

تنها تر

بی خواب تر

گم تر

گیج تر ...

 پ.ن دلم برای خودم تنگ شده بود

+ تاريخ جمعه هشتم اردیبهشت ۱۳۹۶ساعت 0:55 نويسنده هما
هوای پاییزی یک جور، خــــــــــاص است 

اول صبح و بوی باران 

بـــرگ های خیس رنگــــارنگ 

خیابان های شسته شده ی شهر 

آب زلال جاری در جوب ها

چکیدن قطره ی باران از درخت بر روی صورتت 

لذت خوردن یک ظرف آش داغ 

صدای درهم گنجشک ها 

تنفس یک هوای تازه 

یاد پیاده روی های طولانی نوجوانی ام در تمام خیابان های شهر

و 

کافه جیران 

بوی قهوه 

/

پاییز هزار رنگ است

یک جور خاص عمیق است 

شاید همین عمیق بودنش غمگینش کرده 

می توانی در آغوش بگیری اش  و سرریز رویا شوی ...

 

/

دلم برای شهرم و برای پاییزش تنگ شده...

دقیقا 

احساس نابی که هیچ کجای این شهر لعنتی پیدا نمیشود ...

 

 

+ تاريخ یکشنبه یازدهم مهر ۱۳۹۵ساعت 11:26 نويسنده هما |

گرمای تابستان 

تیــــــــــــــرماه 

دهـــــــــــــــم 

متولد شدم امروز ...

این کیک و شمع 

این لبخند پر از آرزوی تو 

این تبریک های پشت سر هم 

تمام آرزوهای خوبتان 

همه شیرین اند 

اما ته مزه ی تلخی دارد 

درد 

یک سال پیر تر شده ام 

و یک سال دور تر 

از تو و از تمام خاطراتم 

زندگی است دیگر همیشه اینطور بوده ..

من خوبـــــم

تولدم مبارک ...

 

 

پ.ن: هیچ جا وبلاگ خود آدم نمیشه 

پ.ن 2: بلاگفا جان خوش برگشتی 

 

+ تاريخ چهارشنبه دهم تیر ۱۳۹۴ساعت 16:24 نويسنده هما |

سـرد اسـت و مـن تـنهایـم “
چـه جمـلـه ای !
پــــُر از کـلیـشه ...
پـــُـر از تـهـوع ...
جـای ِ گـرمی نـشستـه ای و می خـوانـی :
” ســرد اسـت “...
یـخ نمـی کنـی ...
حـس نـمی کنـی ...
کـه مـن بـرای ِ نـوشتـن ِ همیـن دو کلمـه
چـه سرمایـی را گـذرانـدم ...

*

 

+ تاريخ پنجشنبه شانزدهم بهمن ۱۳۹۳ساعت 10:28 نويسنده هما |
گاهی اوقات گذشته ی یه آدم  دیگه

بیشتر از گذشته ی خودت آزار دهندس 

پ.ن: فکــــــــــرشو نمیکردم 

+ تاريخ جمعه سی ام آبان ۱۳۹۳ساعت 22:26 نويسنده هما |
یه جاهایی تو زندگی  هست که نباس اشتباه کنی 

که اگه اشتباه کنی ،باس پای اشتباهت بمونی 

بعضی وقتا زور میزنی از تو چاله در بیای 

غافل از اینکه بعد از این همه زور زدن و جر خوردگی میافتی تو چاه 

بچه بودم،خنک بودم،نفهمیدم 

افتادم تو چاه 

آدم باس شجاع باشه 

باس پای اشتباهش بمونه

باس پای اشتباهش بسوزه 

باس وایستی و بسوزی 

میفهمی ؟

ایستاده بسوزی 

 

 

 

 

+ تاريخ دوشنبه دوازدهم آبان ۱۳۹۳ساعت 22:39 نويسنده هما |
 

 

 

سر درد  ، امانم ،    بـــریــــــــــــــده :(



 

 

+ تاريخ دوشنبه بیست و پنجم آذر ۱۳۹۲ساعت 23:46 نويسنده هما