گلکم
بیا سیگاری دود کنیم
یک فنجان قهوه بنوشیم
.
بیا به خانه کوچکمان فکر کنیم
و به قاب عکس هایی که به دیوار خواهیم زد
.
تو غر بزنی که نان نداریم
من بهانه بیاورم که غذایت بی نمک است
.
گاهی فکر کردن به یک کلبه گرم
وقتی زیر بهمن
زیر کوهی از برف و یخ گیر افتاده ای
تو را زنده نگه می دارد...
"این
بی تو رفتن
کم تر از
بی راهه رفتن
نیست
..."
سنگین تر از سرب
نگاه تو بود
که شبی
از شبهای دلتنگی
زیر یک آلاچیق...
که آنرا باد برد
در یک ساعت...
ساعت دلتنگی
مرا به حضور پذیرفت
.
و متلاشیم کرد...
امروز عصر بچه ها را بردم مجتمع تفریحی براسان (به زبان بلوچی یعنی برادران)
یک باغ وحش کوچک داشتند ، بچه ها کلی از دیدن حیوانات ذوق کرده بودند
یکی از این حیوانات یک خرس بود.
داخل قفس برایش یک استخر ساخته بودند و خرس مدام روی لبه راه می رفت بدون توقف
نزدیکش ایستادم و به چشمهایش نگاه کردم
دلزدگیش را می شد دید با نفرت نگاه می کرد و با بی حوصلگی و دیوانه وار فقط روی لبه دیوار استخر راه می رفت
خیلی عجیب بود
انگار خودم را می دیدم توی این دنیا
بوسه هایم
پوسیده اند
در حسرت نگاهی مهربان
نگاهی که مرا
دوباره آتش بزند
.
.
لبهایم را دوباره نقاشی می کنم
با اشک
با خون دل
نمی دانی
.
چه وسوسه ای دارد
.
.
چرت زدن پشت فرمان
پینوشت : عصر به خاطر کاری مجبور شدم کمی خارج شهر رانندگی کنم و خیلی خسته بودم
رانندهایی که این حس را تجربه کرده اند می دانند چه می گویم
حرف از رفتن که میزنی
.
.
کابوسهایم
.
دوباره بر می گردند...
پینوشت :
هوگو دلش می خواهد سرش را بگذارد روی پای تو و آنقدر گریه کند تا خوابش ببرد شاید تو موهایش را نوازش کنی ! شاید لبخند بزنی هرچند اشک در چشمانت باشد.
چه بی صدا
چه آرام
چه زود
عادت می کنم
وابسته می شوم
معتاد می شوم
..
به یک نگاه
یک صدا
یک پیامک
پینوشت : چقدر ساده به چشمای ناز تو دل بست
چه عاشقانه اسیر صدای گرمت شد
دوباره دلتنگی
دوباره بغض
دوباره موسیقی
آهنگهایی تلخ
آهنگهایی سهمگین
.
آهنگهایی سنگی
.
و دلی که شیشه ای است
.
بشکن بشکنه
بشکن
من نمیشکنم
.
تو بشکن
که شکستن رسم دیرینه توست!
فکر می کنم که نباید آدم مدام دنبال چیزی باشد
چیزهایی که آدم مدام دنبالشان است
هیچ وقت اتفاق نمی افتند.
یعنی اصولش همین است
هر کسی آنجایی ایستاده که دیگری می خواهد.
این قانون دنیاست
اینطوری
خدا مطمئن می شود
همه آنقدر که لازم است عذاب می کشند...
دیوونه کیه؟
عاقل کیه؟
جونور کامل کیه؟
واسطه نیار، به عزتت خمارم
حوصلهی هیچ کسی رو ندارم
کفر نمیگم، سوال دارم
یک تریلی محال دارم
تازه داره حالیم میشه چیکارهام
میچرخم و میچرخونم ٬ سیارهام
تازه دیدم حرف حسابت منم
طلای نابت منم
تازه دیدم که دل دارم، بستمش
راه دیدم نرفته بود، رفتمش
جوونهی نشکفته رو٬ رستمش
ویروس که بود حالیش نبود هستمش
جواب زنده بودنم مرگ نبود؛ جون شما بود؟
مردن من مردن یک برگ نبود؛ تو رو به خدا بود؟
اون همه افسانه و افسون ولش؟
این دل پر خون ولش؟
دلهرهی گم کردن گدار مارون ولش؟
تماشای پرندهها بالای کارون ولش؟
خیابونا، سوت زدنا، شپ شپ بارون ولش؟
دیوونه کیه؟
عاقل کیه؟
جونور کامل کیه؟
گفتی بیا زندگی خیلی زیباست؛ دویدم
چشم فرستادی برام تا ببینم؛ که دیدم
پرسیدم این آتش بازی تو آسمون معناش چیه؟
کنار این جوب روون معناش چیه؟
این همه راز، این همه رمز
این همه سر و اسرار معماست؟
آوردی حیرونم کنی که چی بشه؟ نه والله!
مات و پریشونم کنی که چی بشه؟ نه بالله!
پریشونت نبودم؟
من،
حیرونت نبودم؟
تازه داشتم میفهمیدم که فهم من چقدر کمه
اتم تو دنیای خودش حریف صد تا رستمه
گفتی ببند چشماتو وقت رفتنه
انجیر میخواد دنیا بیاد، آهن و فسفرش کمه
چشمای من آهن زنجیر شدن
حلقهای از حلقهی زنجیر شدن
عمو زنجیر باف زنجیرتو بنازم
چشم من و انجیرتو بنازم
دیوونه کیه؟
عاقل کیه؟
جونور کامل کیه؟