عشق پنهان من

با تو قلبم تند می زند ، با من بمان ...

عشق پنهان من

با تو قلبم تند می زند ، با من بمان ...

تفاوت بچه های ایرانی و ژاپنی!!

تفاوت بچه های ایرانی و ژاپنی!! 

در مهد کودکهای ایران 9 صندلی میذارن و به 10 بچه میگن هر کی نتونه سریع برای خودش یه جا بگیره گرگه و .... ادامه بازی. بچه ها هم همدیگر رو  هل میدن تا خودشون بتونن روی صندلی بشینن.


با این بازی ما از بچگی به کودکان خود آموزش میدیم که هرکی باید به فکر خودش باشه.


در مهد کودکهای ژاپن 9 صندلی میذارن و به 10 بچه میگن اگه یکی روی صندلی جا نشه همه باختین.

لذا بچه ها نهایت سعی خودشونو میکنن و همدیگر رو طوری بغل میکنن که  کل تیم  10 نفره  روی 9 تا صندلی جا بشن و کسی بی صندلی نمونه. بعد 10 نفر روی 8 صندلی، بعد 10 نفر روی 7 صندلی و  همینطور تا آخر.
با این بازی اونا به بچه هاشون فرهنگ همدلی و کمک به همدیگر رو یاد میدن!

چرا دکمه آقایان سمت راست و خانم ها چپ است

چرا دکمه آقایان سمت راست و خانم ها چپ است

چرا دکمه آقایان سمت راست و خانم ها چپ است

چون بیشتر مردم با دست راست کار می کنند به همین سبب دکمه های لباس را سمت راست میدوزند تا افرادی که به اصطلاح راست دست هستند به آسانی بتوانند دکمه های لباس خود را باز کرده یا ببندند

البته این موضوع در مورد لباس های مردانه کاملا صادق است اما بانوان چطور؟

چرا با آنکه بیشتر خانم ها مانند آقایان راست دست هستند دکمه لباسشون سمت چپ دوخته شده است؟

ادامه مطلب ...

داستان روسپی و راهب

داستان روسپی و راهب

راهبی در نزدیکی معبد زندگی می کرد . در خانه روبرویش , یک روسپی اقامت داشت ! راهب که می دید مردان زیادی به آن خانه رفت و آمد دارند ,تصمیم گرفت با او صحبت کند . زن را سرزنش کرد : تو بسیار گناهکاری . روز وشب به خدا بی احترامی می کنی. چرا دست از این کار نمی کشی ؟ چرا کمی به زندگی بعد از مرگت فکر نمی کنی...؟!زن به شدت از گفته های راهب شرمنده شد و از صمیم قلب به درگاه خدا دعا کرد و بخشش خواست و همچنین از خدا خواست که راه تازه ای برای امرار معاش به او نشان بدهد.اما راه دیگری برای امرار معاش پیدا نکرد بعد از یک هفته گرسنگی , دوباره به روسپی گری پرداخت .اما هر بار که خود را به بیگانه ای تسلیم می کرد از درگاه خدا آمرزش می خواست ...

ادامه مطلب ...

لحظه های زیبای زندگی !!!! ...

لحظه های زیبای زندگی !!!! ...

There are moments in life when you miss someone
So much that you just want to pick them from
Your dreams and hug them for real

گاهی در زندگی دلتان به قدری برای کسی تنگ می شود
که می خواهید او را از رویاهایتان بیرون بیاورید
و آرزوهای خود در آغوش بگیرید

ادامه مطلب ...

مطالبی جالب و پراکنده

درست شب قبل از اعدامش!

آخرین باری که دیدمش پانزدهم آگوست بود. درست شب قبل از اعدامش!

اصولا شب قبل از اعدام نمی ذارن که کسی به فرد اعدامی نزدیک بشه.

اون شبها من با شادی زیاد به تخت خودم می رفتم و روز بیست و هشتم آگوست رو انتظار می کشیدم و همش صحنه ای که قرار بود آزاد بشم رو برای خودم تو ذهنم مرور می کردم.

نیمه شب بود که یه عده با صدای خیلی زیاد درب سلول ما رو باز کردند و ادوارد زندانبان که بین بچه ها به “ادوارد حرومزاده” معروف بود، با لگدهای آرومی که به کتف من می زد من رو بیدار کرد. من روی پایین ترین تخت از تختهای سه طبقه زندان می خوابیدم چون به خاطر مشکل کلیه ام باید چندین بار به توالات می رفتم.

ادوارد از من خواست که باهاش بیرون برم و بدون اینکه به من چیزی بگه من رو به سمت اتاق زندانی های اعدامی می برد!

ترس تمام وجودم رو فراگرفته بود اما ازش هیچی نپرسیدم چون می دونستم که مراسم اعدام اینطوری نیست! ادامه مطلب ...

پاسخ جالب دو تن اعضای شورای شهر بیرجند به یک سوال!

پاسخ جالب دو تن اعضای شورای شهر بیرجند به یک سوال!

یکی از اعضای شورای شهر بیرجند در حاشیه بازدید از نمایشگاه مطبوعات و غرفه کاج نیوز در پاسخ به سوال خبرنگار ما در خصوص نامگذاری یکی از میادین اصلی شهر به نام نه دی گفت:اصولا نام گذاری میادین و خیابان ها کار آسانی است اما تغییر نام میادین کار آسانی نیست!

میری این توضیح را در پاسخ به پیشنهاد خبرنگار کاج نیوز درباره تغییر نام میدان اصلی شهر بیرجند به نام نه دی داد و گفت:ما درباره نامگذاری یکی از میادین شهر به نام نه دی منتظر آمدن بخشنامه ای در این ارتباط هستیم!

با این حال نیک از اعضای شورای شهر در پاسخ به سوال مشابه خبرنگار دیگری در این باره گفت: در صورتی که تقاضایی از سوی مسئولان در این مورد ارائه شود یکی از خیابان‌ها یا میادین جدید ساز شهر را به اسم 9 دی نام‌گذاری می‌کنیم!