آنگاه که تولد دختری بیگناه
مایه ی ننگ عرب ها بود،
آنگاه که زندگی برای دخترکان عرب ،
ساعتی به طول نمی انجامید!!
نیاکان ما،
بلندترین شب سال،
یلدا،
شب تولد مینو،الهه ی زن
و الهه ی خورشید را شب زنده داری می کردند!!!
برای گرامی داشت مقام مقدس زن،
،این شب و همه ی شب های پر ستاره ی ایرانی را
به خواهران عزیزم و زنان مقدس سرزمینم
تبریک می گویم
با آرزوی طلوع خورشید سبز در فردای زندگیتان
I know I need you"
I want you
To be free of all the pain"
I want you to be good
I want you to be happy
You should be happy
For nothing to be sad
You know better than I
I want your happiness
So you must continue
I'm with you
I am waiting for good news from you
No matter for me you are not mine
It is important
You be
Live
And be happy
Without thinking of death
I want this
I pray for this
And if I have a bit of value for you
You should not give up
God bless all of us...
نه در کلامت
بگذار شوق درحوالی تو پرواز کند
بگذار کودک آدامس فروش خیابان
با دیدن تو از ته دل بخندد
و فراموش کند سرمای این شب بیرحم را
سرمایی که با لباسهای نازکش
و با کفش پاره اش رفیق است ...
پینوشت : کلی دنبال عکس از کودکان خیابانی گشتم چرا هر سایتی که در این مورد نوشته فیلتره ؟
از شرم این صد چهره ها در آینه افتاده چین...
پیمان می بندیم
باهم باشیم
عاشق هم
در سختی و راحتی
در بیماری و تندرستی
تا آن زمان که
ازدواج ما را از هم جدا کند ...
یه مرد وقتی عاشق میشه
وقتی حقیقتا عاشق میشه
تمام قلبشو هدیه میده
واز یکی به دیگری آواره میشه
دلهای زیادی رو دنبال خودش میکشه
میشکنه
عشق برای مرد فقط یکدفعه است
بقیه وقت تلف کردنه
اگه عشق اول مردی بودید دلش رو نشکنید
اگه عشق اولش نبودید خیلی رو موندنش حساب نکنید ...
"می گوید دل تنگ نباش
خدای من
انگار به آب بگویی خیس نباشد..."
جدی نگیر
جنون ادواری است
پاک به سرم می زند
می آیم توی خیابان
میخواهم بروم کتابخانه
راه می روم
حرف می زنم
شعر می خوانم
اشک میریزم
دیروز بعدش حالم بد شد
کنار خیابان نشستم و استفراغ کردم
نگرانم نشو
خوب می شوم
نشدم هم به درک ...
وقتی که دلتنگم
وقتی که ویرانم
با من از دکارت نگو
کامو ، سارتر و فانون را
بگذار توی کتابخوانه خاک بخورند
وقتی که دلتنگم
آغوشت را باز کن
مرا بی واژه ببوس...
گاهی
آب یک گوشه ای راکد می شود
زلال
دلش برای پرنده ها غنج می رود
دلش می خواهد پری قصه ها بیاید کنارش بنشیند
چهره زیبایش را در او ببیند
انتظار می کشد
انتظار
انتظار
بعد کم کم مردم می آیند
خسته
گرفته
عصبانی
حریص
دستهایشان را در برکه می شویند
صورتشان
آب می گوید بگذار بشویند
به آنها صفا می دهم
روشنشان می کنم
آنها با صفا نمی شوند
روشن نمی شوند
تمیز نمی شوند
حالا آب کثیف شده
خسته است
عصبانی است
مدام باید بشنود
اه چقدر این آب کثیف است
دست نزن
آب دلش گرفته
می خواهد توی زمین فروبرود
در اعماق تاریک زمین
پاکی ازدست رفته اش را باز پیدا کند
چقدر دلش برای کرمهای خاکی بی آزار تنگ شده
برای موشهای کوری که تو را فقط لمس می کنند
لبخند می زنند و می گذرند ...
"ولیکن همان خیمه شب باز دهر
که تنها تماشاگر صحنه هاست
فغان زد بر من که تو کیستی
که از دیگران رقص و نقشت جداست
بگفتم سر نخ مرا دست توست
نه در دست بازیگران دگر
برای تو تنها برقصم ولی
به آزادگی در جهانی دگر ...
کشتی ها
جایشان در بندر
امن است !
اما
آنها برای این کار ساخته نشده اند ...
گفتم تو چرا دور تر از خواب و سرابی؟
گفتی که منم با تو ولیکن تو نقابی اما تو نقابی
فریاد کشیدم تو کجایی؟ تو کجایی؟
گفتی که طلب کن تو مرا تا که بیابی
چون همسفر عشق شدی مرد سفر باش
هم منتظر حادثه هم فکر خطر باش
هر منزل این راه بیابان هلاک است
هر چشمه سرابیست که بر سینه خاک است
در سایه هر سنگ اگر گل به زمین است
نقش تن ماریست که در خواب کمین است
در هر قدمت خار هر شاخه سر دار
در هر نفس آزار هر ثانیه صد بار
گفتم که عطش می کشدم در تب صحرا
گفتی که مجوی آب و عطش باش سراپا
گفتی چو شدی تشنه ترین قلب تو دریاست
گفتم که در این راه کو نقطه ی آغاز؟
گفتی که تویی تو خود پاسخ این راز
چون همسفر عشق شدی مرد سفر باش
هم منتظر حادثه هم فکر خطر باش
"دست هایم را در باغچه می کارم
سبز خواهد شد
می دانم
میدانم
میدانم
و کبوتر ها
لای انگشت های جوهریم لانه خواهند ساخت "
سختی ها می آیند و می گذرند ، مهم این است که در لحظه پایان سختی برای ایستادن دوباره آماده باشی (ایچینگ )
پینوشت : او رفت چون تو می اومدی ... (رقصنده با گرگ)
عشق به حسین (ع) تعهد به آزادگیست "بنده دیگری مباش که خدا تو را آزاد آفریده" عشق به حسین (ع) ایستادن پای حق است حتی اگر تنها باشی حتی اگر مردم ترکت کنند اگر کشته شوی اموالت مصادره شود من اما از ترس کم شدن اضافه کارم چشمم را روی حق می بندم مشکی می پوشم اما دست یزید را می بوسم و عاشورا کوبیدن خشم امروز بر سر ظالم دیروز است ...