عشق پنهان من

با تو قلبم تند می زند ، با من بمان ...

عشق پنهان من

با تو قلبم تند می زند ، با من بمان ...

آیا خون " آقای دکتر" از بقیه رنگین تر است؟!

آیا شهرداری بیرجند قانون را برای همه اجرا می کند؟
آیا خون " آقای دکتر" از بقیه رنگین تر است؟!

چند روز پیش یکی از روزنامه های محلی در خبری موضوع تعریض خیابان بیرجند را در گزارشی پیگیری کرد.

به گزارش کاج نیوز اما نکته جالب در این گزارش پیگیری دلایل تاخیر در این مسئله از زبان نائب رئیس شورای شهر بود که با بررسی های بیشتر خبرنگار کاج نیوز مشخص شد یکی از دلایل تاخیر در اجرای طرح تعریض خیابان طالقانی خود "آقای دکتر" است!

بر اساس این گزارش دکتر زنگویی نائب رئیس شورای شهر بیرجند علاوه بر عضویت در شورای شهر صاحب داروخانه شبانه روزی در خیابان طالقانی است

اما داروخانه "آقای دکتر" چند ماهی است که تغییر مکان داده اما نکته قابل توجه در این جابجایی آنجاست که نائب رئیس شورای شهر بر خلاف مقررات شهرداری بیرجند که به صراحت در آن آمده است اضافه کردن هرگونه نما و تغییر ظاهری و ساخت و ساز در ملکی که در طرح تعریض قرار دارد ملزم به عقب نشینی و لحاظ حد فاصله قانونی است عمل نکرده و خیال راحت به ساخت و ساز در آن پرداخته است!
ادامه مطلب ...

حکایت

مال باخته و کریمخان زند

کلیدواژه‌ها : مسئولیت پذیری ؛ پاسخگویی ؛ Responsibility ؛ Accountability

متن حکایت

مردی به دربار خان زند می رود و با ناله و فریاد می خواهد تا کریمخان را ملاقات کند. سربازان مانع ورودش می شوند. خان زند در حال کشیدن قلیان ناله و فریاد مرد را می شنود و می پرسد ماجرا چیست؟ پس از گزارش سربازان به خان، وی دستور می دهد که مرد را به حضورش ببرند.

مرد به حضور خان زند می رسد و کریمخان از او می پرسد: «چه شده است چنین ناله و فریاد می کنی؟»

مرد با درشتی می گوید: «دزد همه اموالم را برده و الان هیچ چیزی در بساط ندارم!»

خان می پرسد: «وقتی اموالت به سرقت می رفت تو کجا بودی؟»

مرد می گوید: «من خوابیده بودم!»

خان می گوید: «خوب چرا خوابیدی که مالت را ببرند؟»

مرد می گوید: «من خوابیده بودم، چون فکر می کردم تو بیداری!»

خان بزرگ زند لحظه ای سکوت می کند و سپس دستور می دهد خسارتش از خزانه جبران کنند و در آخر می گوید: «این مرد راست می گوید ما باید بیدار باشیم.»


ادامه مطلب ...

شهرداری بیرجند به جای کاشت درخت جدید به این درختان آب دهد!+عکس

شهرداری بیرجند به جای کاشت درخت جدید به این درختان آب دهد!+عکس

حدود دو هفته پیش بود که شهرداری بیرجند در اقدامی تعجب براگیز که با واکنش های زیادی هم مواجه شد اقدام به قطع چندین اصله درخت در خیابان طالقانی بیرجند کرد

به گزارش کاج نیوز این اقدام شهرداری بیرجند در حالی صورت گرفت که خراسان جنوبی از لحاظ برخورداری از مواهب طبیعی بسیار در مضیقه بوده و قطع چندین درخت در این خیابان جای سوال فراوان داشت

البته شهردار بیرجند در مصاحبه مطبوعاتی چند روز بعد خود با بیان اینکه شهراری برای قطع درختان نیاز به مجوز از کسی ندارد هم گفت: به ازای درختان قطه شده خیابان طالقانی ده ها درخت دیگر خواهد کاشت

اما با بررسی ساده و مشاهدات عینی خبرنگار کاج نیوز مشخص شد شهرداری بیرجند چنیدن اصله نهال را که برخی از آنان را خود کاشته است به هیچ عنوان آب نداده و این موضوع باعث خشک شدن تقریبا تمامی آنان شده است

ادامه مطلب ...

حاضر شدن دانشجوها - دخترها و پسرها

حاضر شدن دانشجوها - دخترها و پسرها

ادامه مطلب ...

برخی از جاذبه های دیدنی و زیبای ایران

برخی از جاذبه های دیدنی و زیبای ایران

کشور عزیزمان ایران کشوری در جنوب غربی آسیا در منطقهٔ خاورمیانه با 1956481 کیلومترمربع وسعت است . بر پایهٔ آخرین آمار سرشماری سازمان ثبت احوال کشور در سال 1390 جمعیت ایران با احتساب مهاجرت ها بیش از 75 میلیون نفر است

پیشینهٔ آن را در اسطوره‌های کهن ‏ایرانی به آغاز تاریخ می‌رسانند ولی آغاز تاریخ سیاسی آن از آغاز شاهنشاهی مادها است.‏ ایران در شرق با افغانستان و پاکستان؛ در شمال شرقی با ترکمنستان، در بخش میانی شمال با دریای خزر، در شمال غربی با ‏جمهوری آذربایجان و ارمنستان؛ در غرب با ترکیه و عراق؛ و در جنوب با آبهای خلیج فارس و دریای عمان همسایه‌ است.‏‎

بیش از نیمی از ایران ‏کویری و نیمه کویری است. حدود یک سوم ایران نیز کوهستانی است و بخش کوچکی از ایران، شامل جلگهٔ جنوب دریای خزر و جلگهٔ ‏خوزستان نیز از جلگه‌های حاصلخیز تشکیل شده ‌است.‏ در سال ۱۳۱۶ ه. خ. ایران را به ده استان و در سال ۱۳۸۳ به سی استان تقسیم کرده‌اند.‏ استان‌های ایران عبارت از:‏ آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، اردبیل، اصفهان، ایلام، بوشهر، تهران، چهارمحال و بختیاری، خراسان شمالی، خراسان ‏رضوی، خراسان جنوبی، خوزستان، زنجان، سمنان، سیستان و بلوچستان، فارس، قزوین، قم، کردستان، کرمان، کرمانشاه، کهکیلویه و ‏بویراحمد، گلستان، گیلان، لرستان، مازندران، مرکزی، هرمزگان، همدان و یزد می باشند.

ایران امروزه از قومیت‌های زیادی از جمله: مازندرانی، گیلک، لر، آذری، کرد، بلوچ، ترکمن، عرب و تالشی تشکیل شده ‌است. در ایران ‏در حدود ۲۰ زبان و ۱۱۰ گویش زبانی رواج دارد و بزرگ‌ترین گروه های زبانی ایران را به ترتیب فارسی، ترکی آذربایجانی، کردی، گیلکی ‏و مازندرانی، بلوچی، تالشی و لری، عربی، ترکمنی، ارمنی، آشوری و غیره تشکیل می‌دهند. زبان رسمی ایرانیان فارسی است.

اما از تمام گفتنی های ایران که در این مختصر نمی گنجد بگذریم، زیبایی های کشور عزیزمان ایران بر هیچ کسی پوشیده نیست. ایران از لحاظ آب و هوایی یکی از منحصر به فردترین کشورهاست. اختلاف دمای هوا در زمستان میان گرمترین و سردترین نقطه گاهی به بیش از ۵۰ درجه سانتی گراد می‌رسد. با وجود این شرایط در هر گوشه ای از ایران مناطق زیبایی وجود دارد که هر کدام در نوع خود دیدنی و قابل توصیف است. در این ایمیل تصاویر گوشه ای از زیبایی ها و جاذبه های ایران را برای شما در نظر گرفته ایم که امیدواریم از تماشای آن لذت ببرید.


www.2daylink.com

نمایی دیدنی در شب از محدوده برج میلاد تهران

ادامه مطلب ...

4 مسئله ای که هیچگاه نباید به روی آقایون آورد!!!

4 مسئله ای که هیچگاه نباید به روی آقایون آورد!!!

 

خانم خوبم، کمکم کن برای فرزندانم یک قهرمان باشم. از من و از کارهای خوبی که کرده ام تعریف کن و فقط از کاستی هایم حرف نزن.



همان طور که به بچه هایمان هم گفته ام:« تو را دوست دارم و به تو افتخار می کنم».

نیاز دارم که من هم همین را از تو بشنوم: « که دوستم داری و به عنوان یک شوهر و یک پدر به من افتخار می کنی».


یک شوهر به تحسین و احترام دائم نیاز دارد. بخشی از این تحسین و احترام را می تواند در محیط کار و والدین و سایرین دریافت کند. اما مشتاق است که بخش عمده آن را از همسرش دریافت کند.

ادامه مطلب ...

وقتی یک مرد شما را بخواهد!!! (قابل توجه دختر خانمها)

وقتی یک مرد شما را بخواهد!!! (قابل توجه دختر خانمها)

 

این توصیه ها را یک مشاور روانشناس برایم گفته است؛ آنقدر جالب بودند که بد ندیدم به شما هم منتقلشان کنم.

 

 

 


# وقتی مردی شما را بخواهد، هیچ چیز نمی تواند جلوی او را بگیرد.

# اگر شما را نخواهد، هیچ چیز نمی تواند نگهش دارد.

ادامه مطلب ...

10+1 روش شاد کردن خانم‌ها

10+1 روش شاد کردن خانم‌ها

 
به این فکر کنید که همسر شما زن خیلی خوبی است، مادری بسیار خوب، عروسی بهتر از دیگر عروس‌ها و اگر به این طرز فکر ادامه دهید، او همین طور خواهد شد.



 

سلامت‌نیوز نوشت: با اجرای روش‌های زیر می‌توانید همسر خود را شاد کنید:


ادامه مطلب ...

دوست داشتن در مقابل استفاده کردن

دوست داشتن در مقابل استفاده کردن

زمانیکه مردی در حال پولیش کردن اتوموبیل جدیدش بود کودک 4 ساله اش  تکه سنگی را بداشت و  بر روی بدنه اتومبیل خطوطی را انداخت.

While a man was polishing his new car, his 4 yr old son picked up a stone and scratched lines on the side of the car.

مرد آنچنان عصبانی شد که دست پسرش را در دست گرفت و چند بار محکم پشت دست او زد بدون انکه به دلیل خشم متوجه شده باشد که با آچار پسرش را تنبیه نموده

In anger, the man took the child’s hand and hit it many times not realizing he was using a wrench.

در بیمارستان به سبب شکستگی های فراوان چهار انشگت دست پسر قطع شد

وقتی که پسر چشمان اندوهناک پدرش را دید از او پرسید “پدر کی انگشتهای من در خواهند آمد” !

When the child saw his father with painful eyes he asked, ‘Dad when will my fingers grow back?’

ادامه مطلب ...

مدیریت در آندولند و ایندولند

مدیریت در آندولند و ایندولند

آندولند: موفقیت مدیر بر اساس پیشرفت مجموعه تحت مدیریتش سنجیده می شود.

ایندولند: موفقیت مدیر سنجیده نمی شود، خود مدیر بودن نشانه موفقیت است.

-

آندولند: مدیران بعضی وقتها استعفا می دهند.

ایندولند: عشق به خدمت مانع از استعفا می شود.

-

آندولند: افراد از مشاغل پایین شروع می کنند و به تدریج ممکن است مدیر شوند.

ایندولند: افراد مدیر مادرزادی هستند و اولین شغلشان در بیست سالگی مدیریت است.

-

آندولند: برای یک پست مدیریت، دنبال مدیر می گردند.

ایندولند: برای یک فرد، دنبال پست مدیریت می گردند و در صورت لزوم این پست ساخته می شود.

-

آندولند: یک کارمند ساده ممکن است سه سال بعد مدیر شود.

ایندولند: یک کارمند ساده، سه سال بعد همان کارمند ساده است، در حالیکه مدیرش سه بار عوض شده است.

-

آندولند: اگر بخواهند از دانش و تجربه کسی حداکثر استفاده را بکنند، او را مشاور مدیریت می کنند.

ایندولند: اگر بخواهند از کسی هیچ استفاده ای نکنند، او را مشاور مدیریت می کنند.

-

آندولند: اگر کسی از کار برکنار شود، عذرخواهی می کند و حتی ممکن است محاکمه شود.

ایندولند: اگر کسی از کار برکنار شود، طی مراسم باشکوهی از او تقدیر می شود و پست مدیریت جدید می گیرد.

-

آندولند: مدیران بصورت مستقل استخدام و برکنار می شوند، ولی بصورت گروهی و هماهنگ کار می کنند.

ایندولند: مدیران بصورت مستقل و غیرهماهنگ کار می کنند، ولی بصورت گروهی استخدام و برکنار می شوند.

-

آندولند: برای استخدام مدیر، در روزنامه آگهی می دهند و با برخی مصاحبه می کنند.

ایندولند: برای استخدام مدیر، به فرد مورد نظر تلفن می کنند.

-

آندولند: زمان پایان کار یک مدیر و شروع کار مدیر بعدی از قبل مشخص است.

ایندولند: مدیران در همان روز حکم مدیریت یا برکناریشان را می گیرند.

-

آندولند: همه می دانند درآمد قانونی یک مدیر زیاد است.

ایندولند: مدیران انسانهای ساده زیستی هستند که درآمدشان به کسی ربطی ندارد.

-

آندولند: شما مدیرتان را با اسم کوچک صدا می زنید.

ایندولند: شما مدیرتان را صدا نمی زنید، چون اصلاً به شما وقت ملاقات نمی دهد.

-

آندولند: برای مدیریت، سابقه کار مفید و لیاقت لازم است.

ایندولند: برای مدیریت، مورد اعتماد بودن کفایت می کند.


دانلود قهوه تلخ مجموعه 21 - قسمت های 61-62-63

دانلود قهوه تلخ مجموعه 21 - قسمت های 61-62-63

قهوه تلخ

مجموعه ۲۱ سریال قهوه تلخ

قسمت ۶۱-۶۲-۶۳

سایت پاتوق 98

ادامه مطلب ...

ترازوی کائنات

ترازوی کائنات

مردی بسیار ثروتمند که از نزدیکان امپراطور بود و در سرزمین مجاور ثروت کلانی داشت، از محبت و عشقی که رعایا ونزدیکانش نسبت به شیوانا داشتند به شدت آزرده بود. به همین خاطر روزی با خشم نزد شیوانا آمد و با لحن توهین آمیزی خطاب به شیوانا گفت: آهای پیر معرفت! من با خودم یکی از رعیت هایم را آورده ام و مقابل تو به او شلاق می زنم. به من نشان بده تو چگونه آن را تلافی می کنی.

شیوانا سر بلند کرد و نیم نگاهی به رعیت انداخت و سنگی از روی زمین برداشت و آن را در یک کفه ترازوی مقابل خود گذاشت. کفه ترازو پائین رفت و کفه دیگر بالا آمد. مرد ثروتمند شلاقی محکم بر پای رعیت وارد ساخت. فریاد رعیت شلاق خورده به آسمان رفت. هیچکس جرات اعتراض به فامیل امپراطور را نداشت و در نتیجه همه ساکت ماندند. مرد ثروتمند که سکوت جمع را دید لبخندی زد و گفت: پس قبول داری که همه درس های تو بیهوده و بی ارزش است!

هنوز سخنان مرد به پایان نرسیده بود که فریادی از بین همراهان مرد ثروتمند برخاست. پسر مرد ثروتمند همان لحظه به خاطر رم کردن اسبش به زمین سقوط کرده بود و پای راستش شکسته بود. مرد ثروتمند سراسیمه به سوی پسرش رفت و او را در آغوش گرفت و از همراهان خواست تا سریعاً به سراغ طبیب بروند.

در فاصله زمانی رسیدن طبیب، مرد ثروتمند به سوی شیوانا نیم نگاهی انداخت و با کمال حیرت دید که رعیت شلاق خورده لنگ لنگان خودش را به ترازوی شیوانا رساند و سنگی از روی زمین برداشت و در کفه دیگر ترازو انداخت. اکنون کفه پائین آمده، بالا رفت و کفه دیگر به سمت زمین آمد. می گویند آن مرد ثروتمند دیگر به مدرسه شیوانا قدم نگذاشت.

کفه ترازوی شما در ترازوی عدل الهی چگونه است؟!

من گاو هستم

من گاو هستم

در یک مدرسه راهنمایی دخترانه در منطقه محروم شهر خدمت می کردم و چند سالی بود که مدیر مدرسه شده بودم.
قرار بود زنگ تفریح اول، پنج دقیقه دیگر نواخته شود و دانش آموزان به حیاط مدرسه بروند.

هنوز دفتر مدرسه خلوت بود و هیاهوی دانش آموزان در حیاط و گفت وگوی همکاران در دفتر مدرسه، به هم نیامیخته بود.
در همین هنگام، مردی با ظاهری آراسته و سر و وضعی مرتب در دفتر مدرسه حاضر شد و خطاب به من گفت:
«با خانم... دبیر کلاس دومی ها کار دارم و می خواهم درباره درس و انضباط فرزندم از او سؤال هایی بکنم.»

از او خواستم خودش را معرفی کند. گفت:
«من 'گاو' هستم ! خانم دبیر بنده را می شناسند. بفرمایید گاو، ایشان متوجه می شوند.»
تعجب کردم و موضوع را با خانم دبیر که با نواخته شدن زنگ تفریح، وارد دفتر مدرسه شده بود، درمیان گذاشتم.
یکه خورد و گفت: «ممکن است این آقا اختلال رفتار داشته باشد. یعنی چه گاو؟ من که چیزی نمی فهمم...»

از او خواستم پیش پدر دانش آموز یاد شده برود و به وی گفتم:
«اصلاً به نظر نمی رسد اختلالی در رفتار این آقا وجود داشته باشد. حتی خیلی هم متشخص به نظر می رسد.»
خانم دبیر با اکراه پذیرفت و نزد پدر دانش آموز که در گوشه ای از دفتر نشسته بود، رفت.
 مرد آراسته، با احترام به خانم دبیر ما سلام داد و خودش را معرفی کرد: «من گاو هستم!»
- خواهش می کنم، ولی...
- شما بنده را به خوبی می شناسید.
من گاو هستم، پدر گوساله؛ همان دختر۱۳ ساله ای که شما دیروز در کلاس، او را به همین نام صدا زدید...
دبیر ما به لکنت افتاد و گفت: «آخه، می دونید...»

- بله، ممکن است واقعاً فرزندم مشکلی داشته باشد و من هم در این مورد به شما حق می دهم.
ولی بهتر بود مشکل انضباطی او را با من نیز در میان می گذاشتید. قطعاً من هم می توانستم اندکی به شما کمک کنم.
خانم دبیر و پدر دانش آموز مدتی با هم صحبت کردند.
گفت و شنود آنها طولانی، ولی توأم با صمیمیت و ادب بود. آن پدر، در خاتمه کارتی را به خانم دبیر ما داد
و با خداحافظی از همه، مدرسه را ترک کرد.
وقتی او رفت، کارت را با هم خواندیم.
در کنار مشخصاتی همچون نشانی و تلفن، روی آن نوشته شده بود:
«دکتر... عضو هیأت علمی دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه...»

آیا واقعاً حقوق زن ها پایمال شده است

آیا واقعاً حقوق زن ها پایمال شده است

از بچگی همه ما این را شنیده ایم که حقوق زنها پایمال میشود.

 
از کودکی شروع میکنیم :


در کودکی:
پسرها هر وقت شیطنت میکردند یک سیلی محکم صورتشان را نوازش میکرد
دخترها هر وقت شیطنت میکردند یک ضربه فانتزی به ماتحتشان میخورد.
خودتان قضاوت کنید : کدام ضربه درد بیشتری دارد؟

روزهای جمعه که مدرسه ها تعطیل بود :
پسرها برای خرید نان مجبور به بیگاری در صف نان بودند
دخترها کنار عروسک هایشان لالا میکردند


هنگامی که کارنامه ها را به دست والدین محترم میدادند :
پسرها شدیداً بخاطر نمرات پایین سرکوفت می خوردند و البته گاهی هم ممنوع شدن از مشاهده کارتون
دخترها هیچی نمیشدند . چون قرار بود در آینده ازدواج کنند و نان آور خانه هم نخواهند بود

هنگامی که پدر خانواده شب به منزل می آمد :
پسرها فرار میکردند و یه گوشه ای میخزیدند تا چغولی های مادر ، کار دستشان ندهد
دخترها به بغل پدر میپریدند و چپ و راست قربون صدقه میشنویدند

روز اول مهر ماه که مدرسه ها باز میشد :
پسرهای عزیز کله هایشان را با نمره ۴ میزدند و مزین به لغت نامانوس کچل میشدند
دخترها فقط به پسرها میگفتند : چطوری کچل ؟


در ۱۸ سالگی :
پسرها تمام اضطراب و دلهره شان این است که دانشگاه قبول شوند و سربازی نروند و ۲ سال از زندگیشان هدر نرود
دخترها ورودشان به پادگان طبق قانون ممنوع است .


در دانشگاه : پسرها همان روز اول عاشق میشوند و گند میزنند به امتحان ترم اولشان و مشروط میشوند
دخترها فقط در بوفه مینشینند و به پسرهایی که زیر چشمی به آنها نگاه میکنند افاده میفروشند


در هنگام نمره گرفتن : پسرها خودشان را جر میدهند تا ۹٫۵ آنها ۱۰ شود و باز هم استاد قبول نکرده و در آخر می افتند
دخترها فقط پیش استاد میروند و یک لبخند میزنند و نمره ۴٫۵ آنها به ۱۷ تبدیل میشود.


در کافی شاپ : پسرها حساب میکنند.
دخترها میگویند : مرسی!


در مخ زدن : پسرها باید دلقک بازی در بیاورند تا طرف تازه بفهمد که وجود دارند ، دو ساعت منت بکشند تا طرف تلفن را بگیرد ، هفته ها برنامه ریزی کنند تا طرف قرار بگذارد ، ساعت ها باید خالی ببندند تا طرف خوشش بیاید و هنگام بهم خوردن رابطه ماه ها و در مواردی دیده شده است که سالها در هوای دلگرفته پاییز پیپ بکشند و قهوه بنوشند و هی آه بکشند .
دخترها فقط کافی است که یه لبخند بزنند و چشم ها را نازک کرده ، لبها را غنچه و سری به سمت موافق تکان دهند و هرگاه رابطه بهم خورد فقط میگویند فدای سرم.


هنگام خواستگاری : پسرها باید خانه ، ماشین ، شغل مناسب ، مدرک دهن پر کن ، قد رشید ، هیکل خوش فرم ، خوشتیپ و هزارتا کوفت و زهر مار داشته باشند و پشت سر هم از موفقیت ها و اخلاق خوب و …. برای عروس خانم بگن و احتمالا انگشتری برای نشون کردن در دست سرکار علیه عروس خانم بکنند
دخترها فقط کافی است بنشینند و لام تا کام حرف نزنند


هنگام ازدواج : پسرها باید شیربها ، مهریه ، خرید عروسی ، جواهرات گوناگون ، جشن و سالن و … را از سر قبر پدرشون تهیه کنند
دخترها فقط باید جهیزیه بدهند که احتمالا به دلیل شروع خرید جهزیه از اوان کودکی همش بنجل شده و آقای داماد باید با تحمل هزارتا منت آنها را قبول کرده ، دور ریخته و یه سری جدید بخرد

هنگام زندگی عشقولانه دو نفره:پسرها باید بگویند : چشم ، و البته اگر هم نگویند دو قطره اشک کنار چشمان مژگان خانم ها آنها را وادار به چشم گفتن میکند
دخترها هم باید دستور بدهند و دیگر هیچ.


کار کردن : پسرها مثل سگ پا سوخته باید از صبح خروس خوان تا آخر شب کار کنند و همش تو فکر غرولند مدیر و قسط عقب افتاده بانک و قبض برق و آب باشند و در آخر نعششان را با بدبختی به خانه برسانند
دختر ها فقط کافی است که کلید ماشین لباس شویی ، کلید ماشین ظرفشویی و کلید مایکرو فر را فشار دهند و در حالیکه ناخن هایشان را مانی کور میکنند با مادرشان در مورد رنگ موی دختر خاله جاری عمه خانم فرخ زمان خانم بحث و تحلیل علمی داشته باشند …

چند تا جک نسبتا جدید

چند تا جک نسبتا جدید


- زنها مثل اطو هستند هم مصرفشان بالا است هم زود داغ می کنند البته بدون بخارشان هم بدرد نمی‌خورد.

- زن ها مثل پیاز هستند ظاهر سفید و ظریفی دارند اما باطنشان اشک آدم رو در می‌آورد.

- زنها مثل سکوت هستند با کوچکترین حرفی میشکنند.

- زنها مثل چراغ راهنمایی هستند هر چقدر هم با آنها حرف بزنی باز هم مرتب رنگ عوض می کنند.

- زن ها مثل الکل هستند دیر بجنبی همه شان می پرند.

- زنها مثل عینک دودی هستند با هر دو دنیا را تیره و تار می بینی.

- زنها مثل ظرف سفالی هستند بدون رنگ و لعاب جلوه ای ندارند.

- زنها مثل کامپیوتر هستند یک بار خودش را میگیری و یک عمر لوازم جانبی آنرا .

- زنها مثل کیک خامه ای هستند با نگاه اول آب از لب و لوچه آدم آویزان می شود اما کمی بعد دل آدم را میزند.

- زنها مثل زیر شلواری هستند مردا با هیچکدامشان جرأت نمی کنند به بازار بروند.

- زنها مثل توپ هستند تا لگدشان نزنی تکون نمی خورند.

- زنها مثل لاستیک سواری هستند کمتر از چهارتا بیفایده است.

- زنها مثل بچه ها هستند تا وقتی که ساکتند خوبند

ادامه مطلب ...