یک رئیس،
یک رهبر
یک رئیس ایجاد ترس می کند
و یک رهبر ایجاد اعتماد
یک رئیس سرزنش می کند
و یک رهبر تصحیح اشتباهات
یک رئیس همه چیز را می داند
و یک رهبر می پرسد
یک رئیس کار را به یک حمالی تبدیل می کند
و یک رهبر آن را به فعالیتی موردعلاقه
شما کدامیک هستید ؟
سکته
چهارمین نشانه سکته نیز مشخص شد: زبان
هیچ گاه این سه حرف را فراموش نکنید: لحد
نشانه های سکته:
جین در جشن کباب پزی سکندری خورد و به زمین افتاد. اما به دوستانش که پیشنهاد کردند به اورژانس زنگ بزنند گفت حالش خوب است و فقط به خاطر اینکه به کفشهای جدیدش عادت ندارد پایش به سنگفرش گیر کرده.آنها به او کمک کردند تا بلند شده و یک بشقاب غذای دیگر برای خود بکشد.
جین با اینکه کمی هول شده بود ولی تا آخر آن بعدازظهر خود را سرگرم کرد.
همان شب همسر جین تماس گرفت و به همه اطلاع داد که جین را به بیمارستان منتقل کرده اند و وی ساعت 6 بعد ازظهر فوت کرده است. او در جشن دچار حمله شده بودو اگر اطرافیانش نشانه های حمله را تشخیص داده بودند شاید جین اکنون با ما بود.
گاهی حمله منجر به فوت افراد نمی شود اما آنها در شرایطی بدتر از مرگ مجبور به ادامه زندگی می شوند.
خواندن این متن تنها یک دقیقه از زمان شما را خواهد گرفت...
یک متخصص اعصاب اعلام کرده است که اگر شخصی را که دچار حمله شده در 3 ساعت به بیمارستان منتقل کنند می توان عوارض ناشی از حمله را به طور کامل از بین برد. بله به طور کامل!! وی می گوید روش شناسایی حمله و رساندن بیمار به درمانهای پزشکی در کمتر از 3 ساعت به شناسایی علایم آن بستگی دارد:
شناسایی علایم سکته:
در برخی موارد شناسایی علایم سکته کار بسیار سختی است.
متاسفانه نا آگاهی افراد می تواند منجر به فاجعه ای جبران ناپذیر شود. سکته می تواند باعث مرگ یا آسیب مغزی فرد گردد و این در حالیست که اطرافیان شخص حتی متوجه علایم سکته نشده اند.
پزشکان اعلام کرده اند که اطرافیان قربانی می توانند تنها با پرسیدن سه سوال ساده متوجه علایم سکته شوند
ل: از شخص بخواهید تا لبخند بزند.
ح: از شخص بخواهید که حرف بزند یا یک جمله ساده را به درستی ادا کند.( مثلا: امروز هوا آفتابی است)
د: از وی بخواهید هر دو دستش را بلند کند.
اگر فرد در انجام هر کدام از موارد زیر مشکل داشت ، در اسرع وقت با اورژانس تماس گرفته و علایم را برای امدادگران توضیح دهید.
و اما نشانه دیگری از سکته: از وی بخواهید زبان خود را بیرون بیاورد.
اگر زبان وی به راست یا چپ متمایل شده بود، بدانید که شخص دچار حمله شده است.
یک متخصص قلب می گوید اگر هر کس این پیام را دریافت می کند آن را به 10 نفر دیگر بفرستد می توان امیدوار بود که حداقل جان یک انسان نجات یابد.
من سهم خود را انجام دادم. شما چطور؟
Ochen' mnogo raz ya sebe zadaval vopros
Dlya chego rodilsya na svet, ya vzroslel i ros
Dlya chego plyvut oblaka i idut dozhdi
V etom mire ty dlya sebya nichego ne zhdi
Ya by uletel k oblakam - da kryl'ev net
Manit menya izdaleka tot zvezdnyy svet
No zvezdu dostat' nelegko, khot' tsel' blizka
I ne znayu, khvatit li sil dlya broska
Ya podozhdu eshche chut'-chut'
I sobirat'sya budu v put'
Vsled za nadezhdoy i mechtoy
Ne dogoray zvezda moya, postoy
Skol'ko zhe eshche mne dorog predstoit proyti
Skol'ko pokorit' mne vershin, chtob sebya nayti
Skol'ko zhe s otvesnoy skaly mne padat' vniz
Skol'ko nachinat' vse s nulya, i est' li smysl
Ya podozhdu eshche chut'-chut'
(Ya podozhdu eshche chut'-chut')
I sobirat'sya budu v put'
(I sobirat'sya budu v put')
Vsled za nadezhdoy i mechtoy
(Vsled za nadezhdoy i mechtoy)
Ne dogoray zvezda moya, postoy
(Ne dogoray zvezda moya, postoy)
AND THE ENGLISH VERSION
STAR
So many times I asked myself
Why was I born, and what I grew up for
Why float the clouds and rains pour
In this world, don’t expect anything for yourself
I would have fly to the clouds, but I have no
wings
That starlight lures me from faraway
But to reach the star is hard, even though the
goal is near
And I don’t know if I’ll have enough strength
for the throw
I will wait a bit more
And then prepare myself for the journey
Towards my dream and hope
Don’t burn out yet, star of mine, wait
How many roads will I still have to go by
How many heights will I have to conquer to
find myself
How long will I have to fall from the cliff
How many times will I have to start all from
zero, and is there a meaning to it
I will wait a bit more
(I will wait a bit more)
And then prepare myself for the journey
(And then prepare myself for the journey)
Towards my dream and hope
(Towards my dream and hope)
Don’t burn out yet, star of mine, wait
(Don’t burn out yet, star of mine, wait)
---
Lyrics submitted by Kalinka
میلنا،
چطور است که تو هنوز از من نترسیدهاى
یا از من نرمیدهاى
یا احساسى از این قبیل پیدا نکردهاى؟
ژرفاى جدیت و توان تو تا کجاها مىرسد؟
من براى تو یا هر کس دیگر نمىتوانم توضیح دهم که در درونم چه مىگذرد.
چطور مىتوانم آن را براى دیگرى روشن سازم
در حالى که نمىتوانم آن را براى خودم روشن کنم.
اما مطلب اصلى این نیست.
اصل مطلب واضح است:
امکان یک زندگى انسانى در پیرامون من وجود ندارد.
تو این را مىبینى
اما نمىخواهى باور کنى.
اگر به طرف من بیایى یکسره در مُغاک فرو مىلغزى.
آیا از این آگاهى دارى؟
عشق در نظر من آن است
که تو خنجرى هستى
که من در درون خویش مىچرخانم...
نامههایى به میلنا / کافکا
"شما که می خوانید
هنوز در شمار زندگان هستید
اما من که می نویسم
دیری است که به راه خویش رفته ام.
به سرزمین سایه ها..."
(ادگار آلن پو)
هرگز تیرباران کسی را ندیده اید؟
مسلماً نه،
معمولاً این کار بنا به دعوت صورت می گیرد و حاضران قبلاً انتخاب شده اند.
نتیجه این که، اطلاع شما از این مراسم محدود به آن چیزی است که در تصویرها و در کتابها دیده اید دستمالی به روی چشم،چوبه ی اعدام
و چند سرباز در فاصله ای دور.
اما نه این طور نیست
می دانید که برعکس،
جوخه ی تیرباران در یک مترونیمی محکوم می ایستد؟
می دانید که اگر محکوم بتواند دو قدم به جلو بگذارد سینه اش به تفنگ ها می خورد؟
می دانید که تیراندازان از این فاصله کوتاه تیرشان را در ناحیه قلب متمرکز می کنند.
و همه ی آنها با گلوله های درشتشان حفره ای در آنجا باز می کنند که می توان مشت را در آن فرو برد.
نه، شما نمی دانید،
چون اینها جزئیاتی است که ازش حرف نمی زنند.
خواب آدم ها، از زندگی برای طاعون زدگان مقدس تر است.
نباید مانع خوابیدن مردم درست و حسابی شد.
این کار بی ذوقی است.
و همه می دانند که ذوق عبارت از مصر نبودن است.
اما من از همان وقت به بعد دیگر خوب نخوابیدم.
طعم بد این حادثه در دهانم باقی ماند
و من از اصرار ،
یعنی از اندیشیدن دست برنداشتم...