عشق من وقتی که با تو عشق بازی می کنم
در تنور داغ آغوشت ، چه نازی می کنم
در تو می پیچد تمام نقش های پیکرم
در میان بوسه هایت یکه تازی می کنم
می شوم آن کس که باید باشم و باید شوم
عاشقی را پیش چشمت صحنه سازی می کنم
مثل مجنون می شوم در پاره ای از لحظه ها
یا چو لیلا دائما عاشق نوازی میکنم
عشق من … آری … تو باشی . جور دیگر میشوم
وصف غم ها را فقط با فعل ماضی میکنم
بی خیال درد و غمهای درونی می شوم
تا تو هستی ، ادعای بی نیازی میکنم ...