عشق پنهان من

با تو قلبم تند می زند ، با من بمان ...

عشق پنهان من

با تو قلبم تند می زند ، با من بمان ...

Eyes

"کُشتی همه عُـشاق ِ پریشانت را


                                  این طایفه ی همیشه حیرانت را

تعلیق کن از روی ترحّم بانو،

                                برنامه ی هسته ای چشمانت را!"

thrill

نفسم


بند


می آید


وقتی


آرامی می گویی


نفسم...

with you

با تو


رویاهای بازیگوشم دوباره فریاد می زنند


با تو


ضربانها بالای 100


با تو


گردش خون در شقیقه ها


سرخی صورت


لرزش دست


خنده هایی که از ذوق گلوگیر می شوند


و سرفه بعدش


با تو


جوانی به رنگی دیگر تکرار می شود


تویی که شیطنت های دلنشینت


دوست داشتنی است


سنگهایت را آماده کن


شیشه ها منتظرند ...

to you with love

غمگین بودم


سرشار از اندوه ،  سرگشته بر زمین


تکه های وجودم را می شمردم


سوگوار و گریان بر مزاری سرد و خاموش


شبهای تاریک تنهایی


با خود زمزمه کردم


چشمهایی که در گذر است تکه ای از وجود  تو را با خود می برد


در سقوطی که به آن سر سپرده بودم


معجزه ای شد !


تو آمدی


" تو آمدی ز دورها و دورها ز سرزمین عطرها و نورها "


تو آمدی


لطفا!


دستهایم را محکم تر بگیر


"گرم شو از جنون من من همه عشق و آتشم

                                        مرا صدا کن و ببین چگونه  شعله می کشم" ...

Someone like us

ما ادمایی که دیگه نه از اومدن کسی ذوق زده میشیم ؛

نه کسی از کنارمون بره

 حوصله داریم نازشو بخریم که برگرده !

ما بی احساس نیستیم .

ما بی معرفتو نا مرد نیستیم !

یه زمانی

 یه کسایی وارد زندگیمون شدن ،

 که یه سری بــــاورامونو از بین بـــردن .

فقط باید یکی باشه بفهمه مارو ؛

یکی باشه از ما .

از جنس خودمون ...