عشق پنهان من

با تو قلبم تند می زند ، با من بمان ...

عشق پنهان من

با تو قلبم تند می زند ، با من بمان ...

صدایی که راهب شنید

اتومبیل مردی که به تنهایی سفر می کرد در نزدیکی صومعه ای خراب شد.مرد به سمت صومعه حرکت کرد و به رئیس صومعه گفت:ماشین من خراب شده.آیا می توانم شب را اینجا بمانم:ا

رئیس صومعه بلافاصله او را به صومعه دعوت کرد.شب به او شام دادند و حتی ماشین او را تعمیر کردند.شب هنگام وقتی مرد می خواست بخوابد صدای عجیبی شنید.صدایی که تا قبل از ان هرگز نشنیده بود.صبح فردا از راهبان صومعه پرسید که صدای دیشب چه بوده اما انها به وی گفتند:ما نمی توانیم این را به تو بگوییم.چون تو یک راهب نیستی. ادامه مطلب ...

یک داستان کوتاه خنده دار انگلیسی با ترجمه فارسی

A 45 year old woman had a heart attack and was taken to the hospital. While on the operating table she had a near death experience. Seeing god she asked “is my time up?” god said: “ no , you have another 43 years , 2 month and 8 days to live upon recovery. The woman decided to stay in the hospital and have a face-lift , liposuction , breast implants and a tummy tuck. She even had someone come in and change her hair color and brighten her teeth. Since she had so much more time to live , she figured she might as well make the most of it. After her last operation , she was released from the hospital while crossing the street on her way home, she was killed by an ambulance. Arriving in front of god , she demanded  , “ I thought you said I had another 42 years? Why didn’t you pull me from out of the path of the ambulance?”

God replied : “ I didn’t recognize you ادامه مطلب ...

داستان عمه عطار

چندی پیش دوستم تعریف می کرد که برادرزاه ی دبستانی اش هیجان زده از مدرسه به خانه می آید و می گوید که سر صف اعلام کردند که هر کس که بهترین تحقیق راجع به زندگی عمه عطار بکند و تا پایان هفته به مدرسه بدهد جایزه تعلق می گیرد.
همه خانواده به اصرار برادرزاده به تکاپو افتادند تا راجع به عمه عطار تحقیق کنند اما دریغ از یک خط که در مورد خانواده پدری عطار در کتابها نوشته شده باشد و معلوم نبود آیا عطار عمه هم داشته است یا نه؟ به هر کسی که دستی در ادبیات داشت رو انداختند و همه متعجب بودند که این دیگر چه جور مسابقه ای است؟ باز اگر راجع به خود عطار بود یک حرفی اما عمه عطار؟!!!

خلاصه آخر هفته مادر بچه تصمیم می گیرد به مدرسه برود و با مسئولین آن صحبت کند که این چه بساطی است که راه انداخته اند و تحقیق محال از بچه ها خواسته اند. فکر می کنید چه جوابی به وی داده اند؟

مدیر مدرسه پاسخ می دهد : که اصلا موضوع این مسابقه تحقیق در مورد زندگی عمه عطار نبوده بلکه تحقیق در مورد زندگی ائمه اطهار بوده است!!!!!!!!

جک ، لطیفه ، سرگرمی ، خفن ، خنده دار ....

جک سیاسی
یه روز بوش و بلر و رایس تو هواپیمای اختصاصی بوش داشتند دور می زدند که رایس میگه اگه من این 10 دلار رو بندازم پایین 10 نفر خوشحال می شن ، بعد بلر میگه اگه من این 100 دلار رو بندازم پایین 100 نفر خوشحال میشن بوش هم میگه اگه من این 1000 دلارو بندازم پایین 1000 نفر رو خوشحال می کنم ، خلبان هم میگه: اگه من شما سه نفر رو بندازم پایین تمام دنیا خوشحال میشن.

ادامه مطلب ...

یک درس از حضرت مسیح (ع)

عیسی(ع) به حواریون گفت:من خواهش و حاجتی دارم،اگر قول می دهید آن را برآورید بگویم.حواریون گفتند:هر چه امر کنی اطاعت میکنیم

عیسی از جا حرکت کرد و پاهای یکایک آنها را شست(یاد بگیرید).حواریون در خود احساس ناراحتی می کردند،ولی چون  قول داده بودند خواهش عیسی را بپذیرند،تسلیم شدند.و عیسی پای همه را شست.همین که کار به انجام رسید،حواریون گفتند:تو معلم ما هستی،شایسته این بود که پای تو را می شستیم نه تو پای مارا.

عیسی فرمود:این کار را کردم برای اینکه به شما بفهمانم که از همه مردم سزاوارتر به اینکه خدمت مردم را به عهده بگیرد عالم است.این کار را کردم تا تواضع کرده باشم درس تواضع را فرا گیرید و بعد به مردم آموزش دهید

قیمت معجزه

وقتی سارا دخترک هشت ساله ای بود، شنید که پدر ومادرش درباره برادر کوچکترش صحبت می کنند. فهمید برادرش سخت بیمار است و آنها پولی برای مداوای او ندارند. پدر به تازگی کارش را از دست داده بود و نمی توانست هزینه جراحی پرخرج برادر را بپردازد. سارا شنید که پدر آهسته به مادر گفت: فقط معجزه می تواند پسرمان را نجات دهد.

ادامه مطلب ...

داستان رز

در اولین جلسه دانشگاه استاد ما خودش را معرفی نمود و از ما خواست که کسی را بیابیم که تا به حال با او آشنا نشده ایم، برای نگاه کردن به اطراف ایستادم، در آن هنگام دستی به آرامی شانه‌ام را لمس نمود، برگشتم و خانم مسن کوچکی را دیدم که با خوشرویی و لبخندی که وجود بی‌عیب او را نمایش می‌داد، به من نگاه می‌کرد.

او گفت: "سلام عزیزم، نام من رز است، هشتاد و هفت سال دارم، آیا می‌توانم تو را در آغوش بگیرم؟"

ادامه مطلب ...

چهره شناسی فک و فامیل(طنز خواندنی)

- خاله
معنای لغوی: خواهر مادر
معنای استعاره ای: هر زنی که با مادر رابطه ی گرم و صمیمی داشته باشد.
نقش سمبلیک: یک خانم مهربان و دوست داشتنی که خیلی شبیه مادر است و همیشه برای شما آبنبات و لباس می خرد.
غذای مورد علاقه: آش کشک
ضرب المثل:

ادامه مطلب ...

شمع فرشته !

شمع فرشته !

مردی که همسرش را از دست داده بود دختر سه ساله‏اش را بسیار دوست میداشت.
دخترک به بیماری سختی مبتلا شد، پدر به هر دری زد تا کودک سلامتی‏اش را دوباره به دست بیاورد، هرچه پول داشت برای درمان او خرج کرد ولی

ادامه مطلب ...

سنگ تراش !

سنگ تراش !

روزی، سنگتراشی که از کار خود ناراضی بود و احساس حقارت میکرد، از نزدیکی خانه بازرگانی رد میشد.
در باز بود و او خانه مجلل، باغ و نوکران بازرگان را دید و به حال خود غبطه خورد و با خود گفت: این بازرگان چقدر ثروتمند است!
و آرزو کرد که مانند بازرگان باشد.

ادامه مطلب ...