عشق پنهان من

با تو قلبم تند می زند ، با من بمان ...

عشق پنهان من

با تو قلبم تند می زند ، با من بمان ...

All Of My Life

همه زندگی من


خلاصه شده در مرور خاطرات با تو بودن


تو ماه را دوست داری


و من


ماههاست که تو را ...


Baby


صدا میکنم تو را


این جانی که میگویی


جانم را میگیرد


نزن این حرف ها را


دل من جنبه ندارد


 وقتی نیستی دمار از روزگارم در میاورد...


You...


هرگز ندیدم بر لبی لبخند زیبای تو را

                                              هرگز نمی گیرد کسی در قلب من جای تو را...


Poem

برای زن که نباید زیاد شعر نوشت ،


باید برایش مدام شعر خواند .


مهم نیست که شعر مال او باشد یا نه ،


زن دوست دارد معشوقش برایش شعر بخواند


و وقتی در شعر حرفی از بوسه می آید


اورا ببوسد ،


وقتی حرفی از گیسو باشد


موهایش را نوازش کند


و اگر کار شعر به جدایی کشید ،


محکم دست زن را بفشارد


و بگوید :


اما من که تورو تنها نمیزارم...


Love Is All

آنگاه که


جز عشق


چیزی برایمان نمی ماند


برای اولین بار


حس می کنیم


فقط عشق کافیست ...


Kissing in bed

روانیست


هر روز چشمان نازت را باز کنی


و در پیشوازش بوسه های من نباشد ...


Drunk

شراب هم به مستی ام حسادت می کند


وقتی کنارم نشسته ای


مرا می بوسی


و من غرق چشمان زیبای توام ...


Ecstasy

مثل شراب هایم بانوی من تو در من


                                           سرگیجه های بعد از نوشیدن شرابی ...


Restless

صبح ها با تو بیدار می شوم


با تو اصلاح می کنم


تو را می پوشم


تو را لمس می کنم


تویی که همه جا با منی


تویی که در من جا مانده ای


چشمات روی من ثبت شده


می بینی


حس می کنی


می خواهمت


هر لحظه ...


Memories of You

فکر کردن به تو یعنی


غزلی شور انگیز


که همین شوق مرا


خوب ترینم کافیست ...


You


ﺍﻭﻝ ... ﯾﮏ ﺟﻤﻠﻪ ﺑﮕﻮﯾﻢ !


ﺭﺍﺳﺘﺶ


ﮔﺎﻫﯽ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﻋﻼﻗﻪ ﺑﻪ تو


ﺣﺘﯽ ﺳﻨﮓ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺑﻮﺳﻢ،


ﮐﻠﻤﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ


ﮐﺘﺎﺏ ﻫﺎ ﺭﺍ


ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﺭﺍ !...


ﺩﺍﺭﻡ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﻡ ﺍﺯ ﺣﻠﻮﻝ،


ﺍﺯ ﻣﯿﻞ ﺣﻠﻮﻝ ﺩﺭ ﻫﺮ ﭼﻪ ﻫﺴﺖ


ﺩﺭ ﻫﺮ ﭼﻪ ﻧﯿﺴﺖ


ﺩﺭ ﻫﺮ ﭼﻪ ﮐﻪ ﻫﺮ ﭼﻪ


ﭼﻪ !...


ﻭ ﻫﯽ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ،


ﻣﺨﺼﻮﺻﺎ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ،


ﺁﻧﻔﺪﺭ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ


ﮐﻪ ﯾﺎﺩﻡ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﺑﻪ ﭼﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ .


ﺑﻪ ﺗﻮ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ


ﻣﺜﻞ ﻣﻮﻣﻨﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﯾﻤﺎﻥِ ﺑﺎﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺗﮑﻠﯿﻒ ﺑﯿﺪ ،


ﺑﻪ ﺗﻮ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ


ﻣﺜﻞ ﻣﺴﺎﻓﺮ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ


ﻣﺜﻞ ﻋﻠﻒ ﺑﻪ ﺍﺑﺮ


ﻣﺜﻞ ﺷﮑﻮﻓﻪ ﺑﻪ ﺻﺒﺢ ﻭُ


ﻣﺜﻞ ﻭﺍﮊﻩ ﺑﻪ ﺷﻌﺮ .


ﺑﻪ ﺗﻮ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ


ﻣﺜﻞ ﺧﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﻭ ﻧﺮﮔﺲ ﺑﻪ ﺍﺭﺩﯾﺒﻬﺸﺖ ،


ﺑﻪ ﺗﻮ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ


ﻣﺜﻞ ﮐﻮﭼﻪ ﺑﻪ ﺭﻭﺯ


ﻣﺜﻞ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﺑﻪ ﻧﯽ


ﻣﺜﻞ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﮐﺎﻓﺮ ﺧﻮﯾﺶ ﻭ


ﻣﺜﻞ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ.


ﺑﻪ ﺗﻮ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ


ﻣﺜﻞ ﺑﺮﻫﻨﮕﯽ ﺑﻪ ﻟﻤﺲ ﻭُ ﺗﻦ ﺑﻪ ﺷﺴﺖ ﻭ ﺷﻮ .


ﺑﻪ ﺗﻮ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ


ﻣﺜﻞ ﮐﻠﯿﺪ ﺑﻪ ﻗﻔﻞ


ﻣﺜﻞ ﻗﺼﻪ ﺑﻪ ﮐﻮﺩﮎ


ﻣﺜﻞ ﭘﺮﯼ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﻪ ﻭُ گل ﺑﻪ ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ .


ﺑﻪ ﺗﻮ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ


ﻣﺜﻞ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺑﻪ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﻭُ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺷﺐ .


ﺑﻪ ﺗﻮ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ


ﻣﺜﻞ ﺍَﺑﻮﻧﻮﺍﺱ ﺑﻪ ﻣﯽ


ﻣﺜﻞ ﻧﻘﻄﻪ ﺑﻪ ﺧﻂ


ﻣﺜﻞ ﺣﺮﻭﻑ ﺍﻟﻔﺒﺎﺀ ﺑﻪ ﻋﯿﻦ


ﻣﺜﻞ ﺣﺮﻭﻑ ﺍﻟﻔﺒﺎﺀ ﺑﻪ ﺷﯿﻦ


ﻣﺜﻞ ﺣﺮﻭﻑ.  ﺑﻪ ﻗﺎﻑ .


ﻫﻤﯿﻦ !


ﻫﺮ ﭼﻪ ﮔﻔﺘﻢ


ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭِ ﺁﺳﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺳﻪ ﺣﺮﻑ ِ ﺁﺧﺮ


ﺑﻮﺩ .


ﺣﺎﻻ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺨﻮﺍﺑﻢ


ﻓﺮﺩﺍ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻓﮑﺮ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮐﺮﺩ


ﻣﺜﻞ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﻪ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﯼ ﺧﻮﯾﺶ ...



Peace with you


یاد باد آنکه مرا کوی توام منزل بود ...


Embrace


در می زنم

آغوشت را بگشای.


بی هیچ سوالی


بعد از دیدن چشمان خیس و وحشی ام.


تنگ در آغوشم گیر.


من از همه جای جهان می ترسم...


Your Hands

می دونی


حس میکنم دیگه شنیدن صدات


برام کمه


من


دستاتو می خوام


می فهمی ...


Separation

شبهای هجر را گذراندیم و زنده ایم 


ما را به سخت جانی خود این گمان نبود ...